یکشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۶

هفتة پيش خواندن رمان ”دختري با گوشواره مرواريد“ را به پايان بردم. فضاي پرتعليق و قشنگ رمان كه نقاشيها را به زيبايي توصيف مي كند وحضور خود آنها را در آخر كتاب، لذت خواندن آن را دوچندان مي كند. فضاي پرتعليق بين خيانت و پاكدامني من را بيشتر ياد رمان “چراغها را من خاموش مي كنم“ انداخت. شخصاً به رمانهاي پر از لفاظي و توصيف اضافي از تمام جزئيات صحنه كه تأثيري در پيش برد داستان ندارند علاقه ندارم، بنابراين رمان معروف و كلاسيك ”خوشه هاي خشم“ را بيش از 80صفحه تحمل نكردم به نظرم ريتم در رمان خيلي مهم است اينكه رمان تو را درگير خود كند و از زمين گذاشتن آن عاجز باشي البته اين مطلب مقداري نيز سليقه اي است و نكته مهم آنكه انسان نبايد مقهور و شيفتة نام كتاب و نويسنده آن شود چون نويسنده اش فلان است حتماً بايد خوانده شود دليل خوبي براي مطالعه نيست.

هیچ نظری موجود نیست: