چهارشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۵

خداحافظ

ديگر دارد تمام مي شود رسيدم به ته ديگش يك ماه از تمام شدنش بيشتر نمانده حالا ديگر من بايد بروم و هزاران هزار خاطره خوب و بد را پشت سر بگذازم به پشت سرم نگاه نمي كنم تا دلم دوباره تنگ نشود براي همه چيز، براي بودن و زنده بودن يا زندگي كردن .چون دريايي در آن مستغرق بودم و از آن لذت مي بردم و گاهي از دست و پا زدن ناراحت مي شدم،خسته مي شدم ولي در كل از غرق بودن لذت مي بردم.نمي دانم چي بگم واقعاً ناراحتم،اما دوست دارم عاشقانه بگم دوستت داشتم و هميشه تا آخر دنيا دوستت خواهم داشت از با تو بودن واقعاً لذت بردم و مطمئناً دلم برايت تنگ مي شود،واقعاً از اينكه تو را ترك مي كنم ناراحتم مانند جدا شدن فرزندي از مادري.در انتها فقط خداحافظ پلي تكنيك.عزيزم.

هیچ نظری موجود نیست: