سه‌شنبه، مهر ۰۵، ۱۳۸۴

دزد

صداي داد و فرياد وجيغ ميومد و هر لحظه بلندتر ميشد به نظر يه دعواي خانوادگي ميومد كه رفته رفته صداها بلندتر ميشد و حالا صدا از پنجره رو به حياط ميومد خانه هاي روبروهم از پنجره سرك مي كشيدند مام به علت اينكه نبايد تو زندگي مردم سرك كشيد اهميت نداديم و فقط از پنجره گوش ميكرديم كه ناگهان متوجه شديم كه دارن دزد دزد ميگن منم به همراه بابام(كه اگه اون نميرفت من عمراً قدم از قدم بر نمي داشتم) و يه آقاي ديگه كه اون شب مهمون ما بودند رفتيم پايين و خانم همسايه و دختر همسايه كه نعره كشان در راهرو بودند و پسر همسايه كه به همراه يكي ديگه جناب دزد را دستگير كرده بودند را ديديم پدر خانواده در مسافرت بود و دختر خانواده هم با پاي گچ گرفته در راهرو روي زمين خود را كشان كشان آورده بود تعداد مردا لحظه به لحظه زيادتر ميشد و اعتماد به نفس پسر همسايه بيشتر ميشد ظاهراً جناب دزد از بالكن طبقه اول قصد وارد شدن به اطاقو داشتند اونم كي؟ساعت 10و ربع. بعد از حدود يه ربع مأمورين كلانتري سر رسيدند و دزد پر رو ادعا ميكرد دنبال خونه آقاي محمدي ميگرده و فكر ميكرده اينجاس و هر چه زنگ زده اونا درو باز نكردن اونم مجبور شده از ديوار و سپس از بالكن بيادتو دزد عزيز رو تا ته كوچه بردند تا خونه آقاي محمدي رو پيدا كنند بعد دزد محترم داستان جالبي رو مطرح كرد" كه من ميخواستم برم خونه دختر عمم من باهش شوخي دارم و هميشه از پنجره ميرم" ، ديگه پليس حرفشو گوش نكرد و داشتند با ماشين ميبردنش و با زور داخل ماشين هلش دادند كه ادعا ميكرد آدم محترمي و باهش خوب رفتار نميشه اما غرض از ذكر اين داستان كاملاً واقعي اين بود كه من ناخواسته اون شب به يكي از آرزوهام رسيدم اونم اين بود كه ببينم دزد چه شكليه؟قيافه دزد محترم كاملا كليشه اي بود يعني شبيه تصور ذهني ما قد بلند، صورت تيره، سبيل كلفت، لاغر،با يه كلاه تيره و پالتوي بلند تيره رنگ هميشه از بچگي دوست داشتم ببينم دزد چه شكلي و اون شب ديدم واقعاً قيافه ترسناكي داشت كه تا مدتها از ذهنم دور نميشد اگه فكر ميكنيم تو فيلما و سريالا دزدا رو يه شكل خاص نشون ميدن يا عراقيا رو چاق سبيل كلفت و ترسو نشون ميدن لابد بيشترشون اين شكلي بودند يا لااقل بيشتر دزد و دكتر و... كه فيلمنامه نويس ديده اون شكلي بودن من كه هر وقت ميگن دزد شكل دزد همسايمون تو ذهنم مجسم ميشه

تا بعد يا علي

هیچ نظری موجود نیست: